بررسی بازی 2 Darkness از دو دیدگاه مختلف
بررسی بازی 2 Darkness از دو دیدگاه مختلف
بازی 2 Darkness در کنار کل سری Darkness، از نادیده گرفته شدهترین آثار صنعت ویدیوگیم هستند. بازیهایی که به خوبی عقدهها و کمبودهای روانی قهرمان خود را به تصویر کشیده و روند وخیم شدن مشکلات روحی او را به دقیقترین شکل ممکن نشان میدادند. در حالی انتظار میرفت بازی سوم مجموعه توسط کمپانی 2K عرضه شود، پس از توسعه طرحهای مفهومی به شکل محدود، در نهایت از ساخت آن صرف نظر شد. در ادامه طی دو یادداشت، اینبار از زبان پیردل و دولوپر روایات جالبی را در مورد بازی 2 Darkness میخوانیم. پس همراه بازیپلی و بررسی بازی 2 Darkness از دو دیدگاه مختلف بمانید.
دو یادداشت متفاوت از بازی 2 Darkness
2 Darkness داستان جکی استاکادو (Estacado Jackie) مرد جوان 21 سالهای است که به طرز وحشتناکی شاهد کشته شدن معشوق دوست داشتنیاش یعنی جنی (Jenny) بود. فقدان جنی باعث شد تا پارانویای خفیف جکی وخیمتر از قبل شود و او در دنیایی خیالی انتقام خون جنی را دنبال کند. دنیایی خیالی که البته بر جهان واقعی او تاثیر میگذاشت و باعث شده بود تا زندگی معمول او مختل شود.
جکی موفق شد تا قاتلان جنی را مجازات کند؛ اما باز هم نتوانست با مرگ او کنار بیاید. در پایانبندی 1 Darkness او در حالی سرش در آغوش جنی است، از وی میشنود که تنها چند دقیقه میتوانند با یکدیگر باشند و این ادامه ماجرای ذهن بیقرار جکی و آغازی مجدد بر تلاش دوباره او برای ادامه زیست در جهان خیالیاش است. اما جهان خیالی جکی چگونه است؟
پیردل، 2 Darkness را نمایشی بر اوج درماندگی Jackie میداند
اساس دنیای غیرواقعی جکی در 2 Darkness بر عقده روانی او یعنی فقدان جنی بنا شده است. دنیایی که در آن شاهد وحشیانهترین خشونتها علیه زنان به خصوص زنانیست که آنها را دوست دارد یا به نوعی برای او مهم هستند. درست در ابتدای بازی دوم سری و ملاقات جکی با خواهران دوقلو در رستوران ایتالیایی، گلولهای به چشم راست یکی از دخترها شلیک میشود و دیگر دختر حاضر نیز در هجوم وحشیانه خودرو به داخل رستوران نیز از پای در میآید. حتی زنی که در ابتدا مشغول غذاخوردن بود و مدام به ایراد گرفتن از غذایش میپرداخت – درست در مقابل چشمان جکی – نیمهجان بر زمین میافتد و زندگیاش پایان مییابد.
در بخشی دیگر، یک زن که در مهمانخانهای شاغل بود، پس از کمک به جکی برای یافتن عامل حمله به رستوران، به طرز خشونتباری از سقف آویزان میشود و جان خود را از دست میدهد.
عمه سارا از جمله کاراکترهای مهم 2 Darkness محسوب میشود. وی از کسانی بود که در رسیدن جکی به مقام رییس مافیا و زنده کردن میراث خاندانش کمک زیادی به او کرد و در عمل، همچنان که نقش مشاور را برای او داشت حمایتهای عاطفی خود را روانه جکی میساخت. عمه سارا پس از مورد حمله قرار گرفتن خانه مافیا، به طرز ناراحت کنندهای بوسیله چاقوی یک قاتل جان خود را از دست داد. این ضربه برای جکی کافی نبود، چرا که در مراسم سوگواری برای عمه سارا، مهاجمان بمبی را درون تابوت او منفجر کردند تا به این وسیله، خشم جکی ویرانگرتر از همیشه خودنمایی کند.
این جوان 21 ساله در جریان درگیری با نیروهای دشمن در قبرستان محل مراسم، بهطور عمیقی در تاریکی فرو رفته و نیروهای مقابل نیز تصمیم گرفتند تا با تاباندن نور شدید به او، وی را از پای دربیاورند.
حفرههای روانی جکی تمامی ندارد. او با هر بار دیدن از دست رفتن کسانی دوستشان دارد، بیش از قبل به تاریکی روی خوش نشان میدهد. وضعیت وحشتناک جکی جایی مشخص میشود که تمامی کسانی که در رسیدن او به این وضعیت نقش داشتند، اکنون دیگر زنده نیستند. حتی پرستار آسایشگاه روانیای که در آن بستری است نیز نمیپذیرد که او همان جنی بوده و جکی پس از مدتی از داشتن وابستگی نسبت به او بخاطر شباهتش به جنی از او سرد میشود. حال، جکی باید یک هدف خیالی برای خود تعریف کند تا به تداوم حیات در میان تاریکی ادامه دهد، و خب چه چیزی بهتر از نجات Jenny از اعماق جهنم!
چیزی که در این بین به ذهنم میرسد، ابعاد دیگری از جهان خیالی جکی است. او در تمام رخدادها و حتی در زمان حضور خود در خانه مافیا بهعنوان مرکز فرمانروایی خود مدام خاطراتش با جنی را مرور میکند و مکالمات و حتی قاب عکسی که به نشانه سوگواری در خانه قرار داده نیز همگی بر شکافهای روحی و احساس نیاز به تکرار خاطرات خوش او دلالت دارند. جکی در این دنیای مافیایی هرگز سرزنش نمیشود و همواره بهعنوان یک دانای کل که ممکن است درگیر خطاهایی نیز شود، اما همچنان برای همه مقبولیت دارد شناخته میشود.
این موضوع برآمده از نادیده گرفته شدن جکی در جهان واقعی است که او را متمایل به ادامه زندگی در دارکنس مجاب میکند. انگیزههای جکی برای تداوم حیات در تاریکی اکنون فراتر از دنیای خیالیاش است و با هدفی تمسخرآمیز اما برآمد از عقدههایش به دنبال نجات جان معشوقش از ژرفای جهنم است.
جناب رییس مافیا تاکنون ناخودآگاه و از این لحظه به صورت کامل خودآگاه دشمن سرسخت کسانی است که دنیای خیالیاش را انکار میکنند یا به هر شکلی در تلاش هستند تا او را از آن باتلاق هذیانگونهاش بیرون بکشند. جنایتهای افسارگسیخته جکی علیه تمام کسانی که نوری به او میتابانند یا حتی مانند رییس کلوپ شبانه میخواهند مستقیم و غیرمستقیم به او بفهمانند که Darkness عامل دردسرهای جدید اوست، وارد فاز جدیدی میشوند که از گفتن جزییات آنها معذورم.
پیش از پرداختن به فاز پایانی داستان 2 Darkness، باید بگویم که جکی در طی داستانهایی که از ابتدای دارکنس 2 تا پایان آن طی کرد، مدام کشته میشد و پس از کشته شدن با نیروی تاریکی به زندگی خیالیاش باز میگشت. اما تاریکی پس از هر بار زنده کردن جکی، او را بیش از قبل در خود غرق میکرد تا این رییس مافیا هر روز به تاریکی مطلق نزدیک و نزدیکتر شود. جکی در تمام این مدت، میان تاریکی و نور درگیر بود و به دفعات در آسایشگاه روانیای که در دنیای واقعی در آن بستری شده بود، بیدار میشد.
اما در نهایت او دیگر نمیتواند این وضعیت را تحمل کند. عصبانیت وی از حد میگذرد و افکار نجات جنی از جهنم، او را دیوانه میسازد. در نهایت جکی از دست همه فرار میکند و به پشتبام آسایشگاه میرود تا با خودکشی به جهنم برود و معشوقش را از بند رها سازد. در آن لحظه، همه حتی پرستار آسایشگاه نیز او را التماس میکنند تا از خودکشی منصرف شود.
2 Darkness دو پایان داشت؛ پایان اول بر این اساس بود که بدون هیچ توضیحی جکی علاقه مجدد به پرستار آسایشگاه پیدا میکرد و برای لحظاتی در کنار او آرام میشد و از خودکشی صرف نظر میکرد. اما پایان دوم در مسیر داستان طراحی شده بود که در نهایت به خودکشی جکی منجر میشد و جکی اینبار در اعماق جهنم به دنبال نجات جنی است.
Estacado Jackie که تنها 21 سال داشت، اکنون در آخرین پرده از تلاشهای خیالی خود قرار دارد. او با اسلحههای گوشتیاش در جهنم، هر موجود زشتی را که میبیند نابود میکند و سرانجام به جنی که در بند گرفتار است، میرسد. او بالاخره موفق میشود تا جنی را آزاد کند و برای لحظاتی پس از مدتها دوباره وی را در آغوش بگیرد. اما داستان به همین سادگی تمام نمیشود.
جکی با خودکشی خود بهعنوان یک میزبان مطلق برای تاریکی شناخته میشود و بخاطر رنجهایی که کشیده بود، اکنون او به تاریکی و تاریکی به او بدل میشود. جنی نیز اکنون به شکل وحشتناکی در قامت آنجلوس که نقطه مقابل تاریکی و میزبانی مطلق برای نور است بدل میشود.
سرانجام آنجلوس جکی را در اعماق جهنم تنها میگذارد. جکی از جمله مظلومترین قهرمانان تاریخ کامیک و ویدیوگیم است. کسی که نتوانست تا با درد و رنج فقدان عزیزترین فرد زندگیاش کنار بیاید و حتی در تلاشهای بعدیاش برای ارتباط با افرادی دیگر همچون عمه سارا و خواهران دوقلو، آنها را به طرز وحشتناکی از دست داد و مجبور شد تا خود را مجاب به نجات جنی خیالی کند. درد برای او از حد گذشت و تاریکی وجودش را فرا گرفت و در نهایت به این نتیجه رسید که:
انسانهای فاسد بر زندهها حاکم هستند و اهریمن بر جهان ارواح.
دولوپر، بازی 2 Darkness را پیشرفتی مهم نسبت به بازی نخست میداند
شکی وجود ندارد که استودیو Extremes Digital توانست تحول مهمی در گیمپلی بازی دارکنس 2 نسبت به عنوان نخست سری ایجاد کند که مهمترین آن، تمرکز هر چه بیشتر روی گانپلی بازی است. گانپلی بسیار روان و مفرح طراحی شده و در زمان خود برای یک اثر شوتر اولشخص بسیار پاسخگو و قابل قبول است. صداگذاری اسلحهها در کنار جزییاتی چون انیمیشنهای دقیق Reload کردن آنها و همچنین افزودن حس سنگینی سلاح در حین شلیک، از جمله نکات مثبت شوتینگ بازی محسوب میشود.
هرچند که بهنظر میرسد بالانس میان HP دشمنان و میزان مهمات موجود در محیط در مواقعی به هم میخورد و بازیکن مجبور به استفاده اجباری از عنصر دیگر گیمپلی یعنی اژدها میشود. اژدها اما از جمله عناصر مهم گیمپلی بوده که به نظر میرسد در مواقعی بسیار خوب و در مواقعی بسیار بد و غیردقیق عمل میکند.
هشخصه با تنظیم فاصله از دشمن و موانع قابل تخریب برای صدمه وارد کردن به آنها از طریق اژدها مشکل داشتم و این موضوع در کمال تعجب روی روند تجربه بازی توسط من تاثیر قابل توجهی میگذاشت، حتی در مواقعی که در نقش Darkling (موجود میمونشکل و میزبان تاریکی) قرار میگرفتم برای عبور از بخشهایی که دچار اختلاف سطح بودند مشکل داشتم و مجبور بودم تا بازی را مجدد از چکپوینت قبلی آغاز نمایم.
با این حال، اژدها بخش جالبی از گیمپلی 2 Darkness بود که برای ایجاد تنوع در تجربه اثر در جهت نمایش بیحد و حصر خشونت شخصیت اصلی به اضافه انیمیشنهای تمامکننده خشن طراحی شده بود. البته اژدها نهتنها در فاز حمله و تمامکنندگی بلکه در فاز دفاعی بازی از جمله دریافت آیتمهای سلامتی و حفاظتی و همچنین دریافت مهمات از طریق فینیشینگ دشمن نیز کاربرد دارد و تا حد زیادی، مکمل اسلحههای جکی تعریف شده است.
دیگر نکته قابل اعتنای بازی، چینش درست و روی اصول دشمنان و چراغهاست. چراغها با توجه ماهیت تاریکی جکی برای او حکم آسیب را دارند و او همانقدر که باید مراقب افراد و شلیکهای آنها باشد باید به روشناییها توجه کند و در جای درست پناه بگیرد. این موضوع، تجربه اثر را درگیر کنندهتر و همچنین نیازمند به اتخاذ استراتژی درست برای پیشروی در محیط میکند که قابل ستایش است.
فاز بصری 2 Darkness نیز از سبک گرافیک سلشید (Shade Cel) بهره میبرد که از طریق ادغام آن با کنتراست بالا در محیط و کاراکترها، ظاهری کامیکمانند به بازی بخشیده و بیش از هر چیز دیگر، به حالت وهمگونه آن به خصوص در خیالات و کابوسهای جکی کمک میکند. موسیقی متن بازی دارکنس 2 هرچند به عقیده برخی از صاحبنظران میتوانست بهتر باشد اما معتقدم تم اصلی آن بسیار قوی و انعطافپذیر ساخته شده و بر اساس همان، شاهد قطعات احساسی و غمانگیز که متناسب با حال و هوای جکی هستند هستیم.
همچنان که ضربهای سنگین و آکوردهای ویلن در در القای حس تهدیدآمیز و تاریک نیروی Darkness نقشی مهم را برعهده دارند. سه قطعه Intro Asylum ، Demo Angleus و Loop Asylum از جمله قطعات شنیدنی و فوقالعاده آلبوم بازی هستند که به خوبی جنبههای عاطفی و ترسناک داستان را نشان میدهند.
روایت داستان بازی کاملا سرراست و بدون پیچیدگیهای ظاهری بود و با گریز به اتفاقات و لوکیشنهای مختلف، بهخوبی داستانی از حس و حال درونی جکی میگفت. قطعا در این بین، صداگذاری قابل قبول جکی و البته صداپیشگی بینظیر Patton Mike به جای Darkness از جمله جذابیتهای 2 Darkness در بخش صدا بود. در نهایت، چیزی که به نظر میرسد باعث شد تا بازی دارکنس 2 فدای آن شود و نتواند به محبوبیت بازی نخست سری برسد احتمالا تمرکز بیش از حد بازی روی ابعاد روانشناختی از جمله هذیانها و نمودهای پارانویایی جکی بود که غم فراوانی به تجربه بازی در کل اضافه مینمود.
شما نیز در جایگاه پیردل و دولوپر چه نظری نسبت به بازی 2 Darkness دارید؟ با ما در میان بگذارید.